بچه که بودم
از جریمه های نانوشته که بگذریم
سلمانی و ساعت و سیب و سکه و سکوت و سبزی بهار
هفت سین سفره من بود
بچه که بودم
دلم برای اون کلاغ پیر میسوخت که هیچوقت به خونش نمیرسید
بچه که بودم تنها ترسم این بود که چهارشنبه آخر سال بارون بیاد.....
بچه که بودم همه رو تا 10 دوس داشتم ولی حیف که الان هزار هزارمون هم همون 10 نمیشه...
چرا؟چرا باید کودکیمونو از دست بدیم؟
یه جایی میخوندم که هر شخصی درون خودش کودک درونی داره که باید اون کودک رو حفظ کنه تا بتونه از زندگی لذت ببره...
بزرگ شدن راه خوشبختی نیست...
شما چی؟اثری از کودک درونت باقی مونده؟.......
اسمت چیه؟ الناز
چند سالته؟ چهارسال و نیم
دوست داری چیکار کنی؟ برم پارک تاب بازی کنم.بستنی ام دوست دارم.
برای اینکه خوشحال تر بشی چی میخوای؟ یه دسته بادکنک بگیرم بفرستم برن هوا.!
جالب بود این سوال جوابا؟؟؟ ولی واقعی بودن...
نظرات شما عزیزان: